کد مطلب:212654 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:25

اشکال به گفته بویزید
نویسنده گوید: گفته بویزید از دو جهت اشكال دارد:

اول: اگر كسی از دیگری سؤال كند كه تو حرفه و شغلی داری یا خیر، عدالتش نقض نخواهد شد؛ در رویات یاد شده كه گاهی رسول خدا (ص) از كار و حرفه اصحابش پرسش نمود و آنان را به كار و كوشش تشویق می فرمود. از جمله، شخصی را به محضر رسول خدا (ص) معرفی كردند و از عباداتش تمجید نمودند. پیغمبر اكرم (ص) فرمود: آیا كار و شغلی دارد؟ عرض كردند: خیر. فرمود: «سقط من عینی»، از چشم من افتاده و بی ارزش شد. بعد فرمود: اگر مؤمن برای معاشش كسبی نداشته باشد، با دینش زندگی



[ صفحه 82]



می كند. [1] .

یكی از عبادات، بلكه بعد از فرائض، افضل عبادات، سعی و كوشش و كار و طلب روزی است. امام صادق (ع) می فرماید: «الكاد علی عیاله كالمجاهد فی سبیل الله»، كسی كه برای تأمین معاش عائله اش بكوشد همانند سربازی است كه در راه خدا جهاد كند. [2] .

روایت شده كه حواریون عیسی علیه السلام هرگاه گرسنه می شدند، به عیسی عرض می كردند كه گرسنه شده ایم؛ عیسی (ع) دست بر زمین می زد آبی از زمین بیرون می آمد كه هم رفع گرسنگی و هم دفع تشنگی می كرد. روزی به حضرت مسیح عرض كردند: از ما بهتر كیست، هنگام گرسنگی، به ما غذا داده می شود و هنگام تشنگی، آب عنایت می گردد؛ به تو ایمان آورده ایم، و از تو پیروی نموده ایم. عیسی (ع) فرمود: از شما بهتر كسی است كه با دست خود كار كند و زندگی اش از كسبش باشد. [3] .

امام صادق (ع) فرمود كه امیرالمؤمنین (ع) می فرمود: به داود وحی شد كه تو خوب بنده ای هستی الا آن كه از بیت المال اعاشه می كنی و به كار و كسبی مشغول نیستی. داود بگریست. خداوند آهن را برای او ملایم ساخت، و او هر روز یك زره می ساخت و به هزار درهم می فروخت تا آن كه سیصد و شصت زره ساخت و به سیصد و شصت هزار درهم فروخت و از این راه از بیت المال بی نیاز شد. [4] .

پیشوایان دین - ائمه اطهار علیهم السلام - خود، كار و كوشش می كردند، و دیگران را نیز به كار تشویق می فرمودند.

دوم: نزد فقهاء مسلم است كه اگر كسی با امام جماعتی نماز گذاشت و بعد معلوم شد كه امام فاسق بوده، قضا لازم نیست. و حتی آن كه شخصی به امام (ع) عرض كرد: با امام جماعتی نماز گذاشتیم، بعد دانستیم كه او خارج از مذهب بوده. حضرت فرمود: نمازت صحیح است. [5] .

بدین ترتیب باید گفت كه گفته بویزید در مورد قضای نماز درست نبوده، و دلیلی ندارد.

نقل شده كه پس از وفات بویزید، او را بخواب دیدند، پرسیدند: بر تو چه گذشت،



[ صفحه 83]



و حال تو چون شد؟ گفت: چون مرا در قبر گذاشتند؛ سؤال كردند: ای پیر چه آورده ای؟ گفتم: درویشی را كه به درگاه سلطان شود، نگویند چه آورده ای، گویند: چه خواهی؟


[1] مستدرك الوسائل، كتاب التجاره، مقدمات، باب 2.

[2] وسائل الشيعه، ج 12، ص 43.

[3] مستدرك الوسائل، كتاب التجاره، مقدمات، باب 8.

[4] وسائل الشيعه، ج 12، ص 22.

[5] وسائل الشيعه، ج 5، ص 435.